دهی است از دهستان چهار اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 18 هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 7 هزار و پانصدگزی جنوب شوسۀ مراغه بمیانه. هوای آن معتدل و دارای 100 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود محصول آن غلات، نخود و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهار اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 18 هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 7 هزار و پانصدگزی جنوب شوسۀ مراغه بمیانه. هوای آن معتدل و دارای 100 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود محصول آن غلات، نخود و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. دارای 418 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و نخود. شغل اهالی آنجا زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. دارای 418 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و نخود. شغل اهالی آنجا زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
کناس. (فرهنگ فارسی معین ذیل کودکش). آنکه کار او کشیدن کوت باشد. آنکه به مزارع و باغها کوت یا کود حمل کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت و کود و کوت کشیدن شود. - امثال: کش کش است چه زرکش چه کوت کش. نظیر: قباسفید قباسفید است. دوغ و دوشاب یکی است. (امثال وحکم ج 3 ص 1219)
کناس. (فرهنگ فارسی معین ذیل کودکش). آنکه کار او کشیدن کوت باشد. آنکه به مزارع و باغها کوت یا کود حمل کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت و کود و کوت کشیدن شود. - امثال: کش کش است چه زرکش چه کوت کش. نظیر: قباسفید قباسفید است. دوغ و دوشاب یکی است. (امثال وحکم ج 3 ص 1219)
کنایه از بی مهر و سنگدل. (آنندراج). ظالم. (مجموعۀ مترادفات ص 241). غلیظ القلب: دلیری سیه نامه ای سخت دل ز ناپاکی ابلیس از وی خجل. سعدی. ای سخت دلان سست پیوند این شرط وفا بود که بی دوست... سعدی. ای سخت دل تا به این اطفال هیچ رحم نکنی. (تاریخ قم ص 250)
کنایه از بی مهر و سنگدل. (آنندراج). ظالم. (مجموعۀ مترادفات ص 241). غلیظ القلب: دلیری سیه نامه ای سخت دل ز ناپاکی ابلیس از وی خجل. سعدی. ای سخت دلان سست پیوند این شرط وفا بود که بی دوست... سعدی. ای سخت دل تا به این اطفال هیچ رحم نکنی. (تاریخ قم ص 250)
آنکه کمان سخت را بکشد. (آنندراج) : تنی چندبگزید عیاروش کماندار و سختی کش سخت کش. نظامی. ، ستور که رام نباشد. که منقاد نباشد. سرکش: ابلیس در جزیره تو برنشست بر بی فسار سخت کش توسنش. ناصرخسرو (دیوان چ کتاب خانه تهران ص 228)
آنکه کمان سخت را بکشد. (آنندراج) : تنی چندبگزید عیاروش کماندار و سختی کش سخت کش. نظامی. ، ستور که رام نباشد. که منقاد نباشد. سرکش: ابلیس در جزیره تو برنشست بر بی فسار سخت کش توسنش. ناصرخسرو (دیوان چ کتاب خانه تهران ص 228)